فهرست تحلیلی عنوانها
شیوۀ تجربی تحقیق
مقدمه : ضرورت مطالعه
گفتار نخست: قواعد شکلی
الف. تحلیل و ترکیب موضوع و آزمون نتیجه
طرح نمونهها
مثال نخست: ضمان معاوضی
1. تحلیل موضوع
2. ترکیب گزارههای ناشی از تحلیل
3. نتیجۀ این تحلیل و ترکیب
4. آزمون و ترکیب تازه و نتایج آن
5. آزمون ویژۀ عدل
6. نتیجه؛ فواید بحث
مثال دوم: اثر رضای زیاندیده
مثال سوم: مسؤولیت امین
ب: آیین نگارش
1. ضرورت عنوان برای هر مسأله
2. نظم و تناسب عنوانها
3. سبک نگارش
4. اهمیت نقطهگذاری
5. دشواری یافتن معادل فارسی
6. اقتباس و انتقاد مناسب
گفتار دوم: قواعد ماهوی
تقسیم قواعد
الف. شیوه و مبانی برهان
1. فنون استنباط
2. استقراء
3. قیاس حقوقی (تمثیل)
ب. هدف تفسیر
1. عدل و نظم؛ دو هدف تفسیر
2. مفهوم عدالت
3. گرایش حقوق به سوی عدالت
4. آیین دادگستری
ج. تکیه بر حقوق بومی و استخدام حقوق خارجی
1. تکیه بر حقوق بومی و ملی
2. استخدام حقوق خارجی
تحول مفهوم تقصیر در حقوق مسؤولیت مدنی
مقدمه
1. طرح بحث
2. پیشینۀ رابطۀ تقصیر و مسؤولیت
بخش نخست: مبانی و عوامل مؤثر در تقصیر
الف. عوامل اقتصادی و مادی
ب. مبانی فلسفی و اخلاقی
ج. مبانی اجتماعی و حقوقی
د. نتیجه
بخش دوم: کاربرد مبانی در تعریف تقصیر
الف. گروه مبتنی بر مجازات خطاکار
ب. گروه مبتنی بر حمایت از حق
ج. گروه مبتنی بر مصلحتگرایی و تدبیر
جایگاه حقوق اسلامی در نظم حقوقی
مقدمه
گفتار نخست: مرحله وضع قانون
1. نقش منفی یا بازدارندۀ حقوق اسلامی
2. قلمرو این نقش
3. شورای نگهبان؛ ارجاع
گفتار دوم: مرحله تفسیر و اجرای قانون
1. تفسیر قانون؛ قاعده
2. تعدیل قاعده و رعایت نظم حقوقی
3. اصل 167 قانون اساسی و سرنوشت آن
4. تحلیل اصل و مراحل پژوهش حکم
الف. فرض وجود قانون
ب. فرضی که قانون وجود ندارد
1. اشکالهای عملی و اجرای اصل 167 قانون اساسی
2. نتیجه
نقد قانونگرایی افراطی
مقدمه
ضرورت حکومت قانون
مبانی این ضرورت
نتایج افراط در احترام به قانون
تاریخ تحول حقوق عمومی.
مفهوم پیشرفت در حقوق
نتیجه
سهم عدالت در تفسیر قانون
سرآغاز
1. ضرورت و اهمیت تفسیر
2. ارتباط بحث با مبانی و منابع و منطق حقوق
بخش نخست: مبانی و عوامل مؤثر در تفسیر
1. دو ارزش نظم و عدل
2. روشهای تفسیر
بخش دوم: اعمال روش پیشنهاد شده در رویۀ قضایی
1. خانواده
2. معاملات
ستایش قرارداد، یا ادارۀ قرارداد
مقدمه و طرح بحث
گفتار نخست. مبانی بحث
1. مبانی و راهحلها
2. اهمیت نفوذ طبیعی و همراه با رغبت قانون
3. نتیجه، ترویج راهحل میانه
گفتار دوم. آثار و قلمروبحث
1. اهمیت تراضی در ارکان معامله
2. حدود مالکیت اراده؛ مفهوم نظم عمومی
3. مفهوم اجتماعی و فردی عقد
4. قالبزدایی، شکلگرایی در فقه
5. شناخت ایقاع در زمرۀ منافع تعهد
6. چگونگی تحقیق تراضی، لزوم توالی
7. زمان اعتبار اهلیت
8. زمان و مکان عقد
9. عیوب اراده؛ سوءاستفاده از اضطرار
10. انتخاب معیارهای نوعی و شخصی
11. آثار قرارداد
12. اجرای قرارداد
13. وجه التزام
14. قابلیت استناد قرارداد
15. نتیجه
تفسیر قرارداد
بخش نخست: لزوم و دشواریهای تفسیر
1. نزاع احترازناپذیر در اجرای پیمان
2. شمایی از اهمیت تفسیر در قراردادها
3. مشکل تغییر شرایط
4. نتیجه
بخش دوم: شیوههای تفسیر
ستایش قرارداد یا ادارۀ قرارداد؟
بخش سوم: مصداقهای مشتبه در رویۀ قضایی
1. قرارداد بیمه
2. شرط تحویل سالم مورد اجاره
3. اثر تعیین بیعانه و وجه التزام در قولنامه
4. معنی وجه نقد
درآمدی بر کتاب «شیوه تجربی تحقیق در حقوق» به قلم یکی از دوستداران دکتر ناصر کاتوزیان
بعد ازین، وادی عشق آید پدید
غرق آتش شد کسی کانجا رسید
عقل در سودای عشق، استاد نیست
عشق، کارعقل مادرزاد نیست
زنده دل باید درین ره صد هزار
تا کند درهر نفس صد جان نثار۱
«این کتاب، چکیده وعصاره تمام آثار من است»
این سخنی است که از زبان استاد عقل وعشق، روانشاد پروفسور ناصر کاتوزیان هنوز درگوش جان دارم.
خواننده این اثر به دقت درمی یابد که شیوه تجربی تحقیق درحقوق به حق چنین است:
معجونی گوارا که خالق آن طعم خوش عدالت را از رهگذر پر پیچ وخم عقل به سلامت عبور داده وبا چاشنی وجدان و احساس پاک خویش درهم آمیخته و در ظرف زمان ما، ذائقه عدالت خواهی را به جرعه ای از آن میهمان نموده.
این کتاب در نگاه نخست برای صورت گرایان که در بند الفاظ و ظواهر کلام هستند، مفید اهل تحقیق و تآلیف مینماید و قواعد آن به کار ایشان میآید؛ ولی این صورتگرایی وتوسل به ظاهر مهلکه ای است که مشتاقان شناخت و جویندگان عدالت را از دقت و تآمل باز میدارد.
حقوقدان در هر ردا و کسوتی خواه قاضی یا وکیل یا محقق یا نویسنده، از دو کفه ترازو برای محک صواب و ناصواب بهره میبرد؛ عقل و احساس.
رهایی از ایندو به حکم طبیعت (فطرت) انسان ممکن نیست و به حکم قواعد زندگی اجتماعی نتیجه ای جز خسران و ندامت ندارد.
فرشته عدالت، همه وجود مارا میطلبد نه بخشی از آنرا؛عقل وحس، دوبال مطلوب او هستند؛ و بدون یکی، دیگری را تنها پایی چوبین و بی تمکین میماند که در نیمه راه وامانده و توان حرکت ندارد. این دو بال (عقل وحس) برای پروازنیازمند تربیت هستند.
ذهن (عقل) تربیت شده از چارچوب حقوقی خارج نمیشود، ذهن در نظام حقوقی تربیت شده و برای نیل به عدالت نمیتواند از آموزههای مربی خویش سرپیچی کند؛ این ذهن تربیت شده تمهیدی برای جمع نظم وعدل است.
از سویی دیگر احساس تربیت شده نیز ضرورت رهایی از بن بستی است که حقوقدان در برابرش قرار میگیرد تا قانون را بسوی عدالت رهنمون کند. احساس نیز از اوصاف ذاتی انسان است؛ گاه دل صافی به نتیجه ای میرسد که عقل دوراندیش از آن غافل مانده و ناچاراست دربرابر آن زانو بزند.
احساس ما نیز همچون خرد (عقل) ما زاده ی محیط ماست. از اخلاق رایج و نیازها مایه میگیرد ولی درمقام داوری جهانی ویژه خود دارد؛ پس احساس عدالتی که در دل ما جوانه میزند با نظام حقوقی واخلاقی بی ارتباط نیست؛ از آنها(نظام حقوقی و اخلاقی) مایه میگیرد و در ظرف ویژه خود میپرورد؛ گاه محصول خود را در برابر عقل مینهد و گاه با عقل درمی آمیزد؛ اصول حقوقی زاده همین آمیزش است که رهبری قواعد واحکام را بدست میگیرد.
به راستی مفهوم شیوه تحقیق چیست؟
استاد در عنوان کتاب به جای لفظ منطق تحقیق که فقط طریق استدلال تحقیق را بیان میکند، عنوان شیوه (روش) تحقیق را به کار میبرند؛ چراکه شیوه (روش) مفهوم وسیعتری از منطق دارد.
منطق درنوع صوری آن که همان معنای خاص منطق است؛ برای شناخت معلومها، تنها ابزار تحقیق است نه محتوای تحقیق؛ و منطق درنوع ماهوی یا عملی آن به محتوای فکر میپردازد. از همین روست که ایشان کاوش برای دستیابی به عدالت را نیازمند شیوه ای متناسب با هدف این کاوش میدانند.
حال میتوان پرسید، چرا شیوه تحقیق درحقوق، تجربی است؟
به تناسب هدفی که حقوق دنبال میکند منطق آن نیز دگرگون میشود؛ آنکه همه چیز را در قانون جستجو میکند و در پی اراده قانونگذار است به قالبهای صوری فکر و قانون حرکت آن نیاز بیشتری دارد و زندگی حقوق را منطقی میبیند نه تجربی، درحالیکه کاوش برای دست یابی به عدالت درآن قالب سنتی محصور نمیماند؛ و به ماهیت ماده ای میپردازد که در قالب منطقی باید ریخته شود و ناچار شیوه دیگری متناسب با هدف خود انتخاب میکند.
پس شیوه تحقیق، منطقی ( ریاضی ) نیست، منطق ابزار و قالبی برای شیوه تحقیق است.
در نظر استاد، ما در عصر علم زندگی میکنیم و زندگی درعصر علم این تعلیم را به همگان میدهد که پایه علم، استقراء و مشاهده است؛ یعنی با مشاهدات مختلف از مجموع احکام جزیی و پراکنده ای که درزمینه های مختلف بدست میآوریم ذهن میتواند قاعده بسازد.
چنین قاعده ای دائمی و ثابت نیست، تابع شرایط زندگی است، به تناسب شرایط زمان ومکان تغییر میکند و شاهین عدالت دریک نقطه مستقر نمیماند؛ ازهمین رو ایشان آن را به «عدالت زمانه» تعبیر میکنند.
د رحقوق، واژه ها در قالبهای نمادین محصور نمیمانند و عرف نیز پای از تحول و حرکت نمیکشد.
برخلاف آنچه در منطق قدیم ادعا شده است، بهترین روش تحقیق برای دستیابی به علم: مشاهده، تجربه واستقراء است نه قیاس.
تحقیق باید از پرداختن به امور جزیی آغاز شود، نه از فرض های موقت و استخراج نتایج ضروری آنها از راه قیاس (چنانکه درعلوم ریاضی مرسوم است) کسی که تنها به معقول ذهن خود اعتماد میکند به عنکبوتی میماند که از مایه درون (خود) پردهی سست میبافد. مشاهده ی تنها نیز بی حاصل است؛ همچو موری که دانه میاندوزد و درآن تصرف نمیکند.
حکیم واقعی، چون زنبور عسل است که مایه ازگل میگیرد وبه هنر خود انگبین میسازد؛ مایه علم را از تجربه و مشاهده میگیرد و درآن تعقل میکند.
استقراء، شیوه دست یافتن به قاعده کلی تر و تفسیر طبیعت از راه مشاهده وتجربه است. در این نگاه، علم توده ای از وقایع نیست، احراز رابطه میان آنهاست.
این عالم فرزانه میگوید:
من معتقدم باید مشاهده، تجربه و استقراء کرد؛ دید و تجربه آموخت.
در راه سیر از مرحله مشاهده به مرحله دریافت (یا همان علم) هیچ چیز را نباید بدلیل شهرت و تکرار گفته ی پیشینیان یا توهم فطری (طبیعی) بودن، بعنوان اصل متعارف و یقینی پذیرفت.
آنچه درمنطق تجربی باید پذیرفته شود و گاه از نظرها پنهان مانده است، تمایل آن به بازرسی محتوای تعقل و تامین درستی مواد خام حرکت فکر است؛ زیرا دراین منطق (منطق تجربی) حرکت از تحقیق و وارسی درباره حقیقت ملموس و خارجی آغاز میشود و هیچ معلومی ساخته قالب فکری و تخیل نیست.
حال پرسش این است که: چرا استقراء چنین اعتباری دارد؟
اعتبار استقراء همچون قیاس تنها به صورت حرکت فکر و وجود ملازمه میان نتیجه و مقدمه های آن نیست؛ اعتبار استقراء به شمار مشاهده و میزان تجربه و نزدیک شدن به واقع جزیی نیز هست. در واقع شرط ضروری برای رسیدن استقراء به واقع: روش دسته بندی آزمایش ها و چگونگی استنتاج ازنتیجه آنها و دست یابی به قاعده کلی تر است.
منطق صوری را نمیتوان دراین زمینه بی اهمیت شمرد، ولی آغاز حرکت فکر همراه با بازرسی و تماس عینی با حقیقت است و یکسره به قالب و صورت تکیه ندارد.
به همین جهت باید منطق تجربی را آمیزه ای از منطق صوری و ماهوی دانست.
پس برای شناخت قواعد حقوق باید: وقایع اجنماعی را مشاهده کرد؛ با تجربه، حقوق زنده را دریافت و روش استقراء را بکاربرد
در حقوق، پاره ای از نظریه ها در پرتو اصول کلی فراهم میآید و آنگاه کارایی و همگامی آن با قوانین ورویه قضایی به یاری استقراء بازرسی میشود؛ تا حقوقدان اطمینان پیدا کند که دردرون نظام حقوقی گام برمی دارد.
شناخت راه حلهای عرفی یا رویه قضایی با مطالعه تحول اندیشه ای حقوقی، جز از راه مشاهده و تجربه میسر نمیشود.
توصیه کلی من اینست که قدر دانشی را که میخوانید، بدانید. دانش شما، دانش تفکر است. دانش، پرسش و سرکشی است نه دانش اطاعت و تقلید. سعی کنید عزت نفس داشته باشید، به خودتان اعتماد کنید و فکر کنید، مسائل را حفظ نکنید و پس بدهید و شخصیتها هم شما را نگیرد که این را فلان شخص گفته و ما نباید بر خلافش حرف بزنیم.
فهم گرد آرید و جان را دل دهید
بعد ازآن از شوق، پا در ره نهید.
لینک نشر این مطلب در وبسایت اختبار